ريچ (با بازي اوون ويلسن) و فرد (با بازي جيسن ساديک) بهترين دوستان يکديگر هستند و نقاط مشترک زيادي با هم دارند. علاوه بر آن، اين دو چندين سال است که ازدواج کرده اند. اما وقتي که اين دو مرد در خانه از خود بيقراري و بي حوصلگي نشان مي دهند، همسرانشان (جنا فيشر و کريستينا اپلگيت) تصميمي شجاعانه براي احياي مجدد ازدواج خود با شوهرانشان مي گيرند. آنها تصميم مي گيرند تا ...

"سالي" و "جيسون" در حال گذران زندگي و پيشرفت هستند. اما با اتفاقي غم انگيز تمام آرزوهاي آنها بر باد مي رود و از زندگي عقب مي مانند. چون مجبور مي شوند به دليل يک تصادف  ناخواسته سرپرستي چهار بچه را به عهده بگيرند ...

داستان فيلم درباره مردي است که با حلقه عروسي خود مي تواند دختران جذاب را به طرف خود جذب کند. در اين ميان ميان او و يکي از همان دختران ماجراهايي اتفاق مي افتد که باعث تغيير جهت زندگيش مي شود ...

"آدام" به "اما"، دختري که در گذشته چند بار او را ملاقات کرده، علاقه پيدا مي کند و سعي مي کند با او رابطه اي عميق برقرار کند. اما "اما" به رابطه عاشقانه اعتقاد ندارد و با اين شرط به رابطه ادامه مي دهد که فقط از نظر فيزيکي و هر وقت احتياج داشتند با هم باشند ...

اين فيلم در ادامه فيلمهاي "ملاقات با والدين" و "ملاقات با خانواده فوکر" به اکران درآمده و قسمت سوم از اين مجموعه است.

بزرگ خانواده يعني جک (با بازي رابرت دنيرو) مي خواهد جانشيني براي خود انتخاب کند و بقيه را به او بسپارد. اما آيا دامادش (با بازي بن استيلر) که او را مردي زن زليل مي داند مي تواند از عهده اين کار بر آيد؟ ...

ليزا از تيم ورزشي اش جدا شده و پس از مدتي به ياد گذشته اش افتاده و دلش براي ورزش تنگ مي شود و همچنين در يک مثلث عشق گرفتار مي شود ...

اندي بر خلاف دوستش جري به رابطه هاي گذرا و بي احساس نسبت به دختران علاقه اي ندارد. يک شب در بار دختري را ملاقات مي کند و از او خوشش مي آيد بنابراين او را تعقيب کرده و به کليسا مي رسد و متوجه مي شود که او در کلاس هاي روان درماني مربوط به معتادان جنسي شرکت مي کند ...

بعد از اينکه بري مورد حمله قرار مي گيرد و جواهرات خانوادگيش به سرقت برده مي شود. او از خواب بيدار مي شود و خود را درگير با زني مي بيند که حتي به ياد ندارد با او رابطه اي داشته ...

فيلم چهار فصل از زندگي يک زوج خوشحال و خوشبخت به همراه روابط بين آنها و خانواده شان را به تصوير مي کشد ...

يک مستند ساز به پارک جنگلي "جليستون" مي رود تا فيلمي مستند تهيه کند. در آنجا با يوگي خرسه و دوستش بو بو و آقاي رنجي اسميت روبرو مي شود ...

"راپونزا" دختري با موهاي خيلي بلند است که جادو شده و تمام زندگيش را در بالاي برجي زنداني بوده. يک دزد فراري به طور اتفاقي با اين برج برخورد مي کند و کنجکاو مي شود راز آن را کشف کند ...

يک تهيه کننده برنامه هاي تلويزيوني که فردي متکبر است، با يک برنامه صبحگاهي درگير مي شود در حالي که با ميزباني لجوج نيز روبرو است ...

داستان فيلم در مورد نويسنده جهانگرد "ليموئل گاليور" است که در منطقه  برمودا در حال سفر است اما اتفاقات ناخواسته او را به جزيره اي ناشناخته هدايت مي کند. جزيره لي لي پوت که سا کنان آن انسانهاي خيلي کوچک هستند ...

داستاني در مورد عشق و دروغ در مورد چهار نفر در نيويورک که سعي مي کنند يکديگر را پيدا کنند ...

چهار پسر با استفاده از يک دوربين و تجربياتشان سعي در پيبردن به واقعه اي دلهره آور دارند: از دست دادن باکرگي ...

ابر قهرماني به نام Metro Man و ابر ضد قهرماني به نام Megamind، سال هاست که با يکديگر رقابت مي کنند. ماجراهايي که بين اون ها اتفاق مي افتاد، تقريبا ديگه يکنواخت شده بود؛ مثلا Megamind يک بچه به نام Roxanne Ritchi رو مي دزديد، بعد Metro Man ميومد و اون رو نجات مي داد، Megamind به زندان مي افتاد، اما دوباره به زودي فرار مي کرد. از اين قبيل ماجرا ها دوباره و دوباره و دوباره براي اون ها اتفاق مي افتاد. اما چيزي که همه رو شکه کرد، درباره Megamind بود؛ بالاخره يک روز اون Metro Man رو مي کشه! و حالا او و معشوقه اش کنترل تمام شهر را در دست دارند. ديگه هيچ چيزي نمي تونه جلوي Megamind رو بگيره و اون به هر چيزي که بخواد مي رسه. اما چيزي که در اين بين اون رو سورپرايز کرد، اين بود که اون از داشتن قدرت متلق خسته شده بود! اون به ياد روز هاي خوبي مي افتاد که خودش و Metro Man با هم ديگه مبارزه مي کردن. آخه يه ابر ضد قهرمان، بدون وجود هيچ قهرماني که باهاش بجنگه، چيکار بايد بکنه؟

وقتي عضو سابق يک تيم خطرناک زندگي خود را در حال تهديد مي بيند براي دفاع از خود و زنده ماندن تلاش مي کند و ....

همسر پيتر در شرف زايمان است در حالي که او در شرق آمريکاست و همسرش در غرب آمريکا. او سوار بر هواپيما مي شود اما فردي نا متعادل بنام ايتان باعث مي شود که او پرواز را از دست داده و ممنوع پرواز شود و چون تمام مدارک و وسايلش را در هواپيما جا گذاشته مجبور به مسافرت جاده اي از شرق به غرب مي شود و بد ماجرا اين است که مجبور است ايتان را نيز در اين سفر تحمل کند ...

هالي برنسون (کاترين هيگل) و اريک ميسر (جاش دامل) دو فرد مجرد هستند که هيچ شناختي از همديگر ندارند اما بعد از مرگ دوستان مشترکشان در يک تصادف با هم آشنا مي شوند و با هم تصميم بزرگي مي گيرند، سرپرستي تنها کودک خردسال آنها را بعهده مي گيرند اما…

هفت دوست پس از مدت ها به بهانه جشن عروسي دو تن از دوستانشان دور هم جمع مي شوند. اوضاع آرام است تا اينکه درگيري بين عروس و ساقدوش و جنگ براي دست يابي به داماد شروع مي شود ...

نوجواني دچکار افسردگي ميشود که يک دکتر به او معرفي ميشود که او را درمان نمايد اما ان دکتر …

يک زوج جوان سرگرم خريد حلقه ازدواج در يک طلافروشي هستند که به طور اتفاقي درگير يک سرقت مسلحانه مي شوند ...

ويل قرار است بزودي با جوانا ازدواج کند. مارني ، خواهر ويل، پس از از ديدن عروس او را مي شناسد. همان دختري که در دوران دبيرستان او را مي شناخته و وي را انتخاب خوبي براي برادرش نمي داند. از طرفي مادر ويل نيز اختلافاتي با مادر جوانا دارد و آنها هرطور شده سعي دارند ...

تخصص يک برادر و خواهر بر هم زندن رابطه مردم است. شخصي پولدار آن دو را استخدام مي کنند تا رابطه بين دختر و نامزد دخترش را به هم بزنند و از ازدواج آن دو جلوگيري کنند ...

فيلم در مورد مرد و زني تنها است که به تازگي و طي اتفاقي با هم آشنا مي شوند.ديري نمي گذرد که عشق زندگيشان را پر مي کند . جک که اميدي به زندگي نداشته و خود را در انتهاي راه ميديد به ناگه اميدوار مي شود اما هميشه کسي وحود دارد که نمي تواند اين خوشي را ببيند ...

هيلاري داف نقش يک نويسنده رو بازي ميکنه که ميخواد يک مقاله اي درباره پيدا کردن عشق بنويسه و متوجه ميشه که خودش هم …

ادامه قسمت دوم فيلم رجب ...

يک لرزش ناگهاني در کفدريا باعث آزاد شدن ماهي هاي ماقبل تاريخ آدمخوار  مي شود. اين ماهي ها به ساحل نزديک مي شوند و گروهي از مردم در دام آنها مي افتند. آنها تلاش مي کنند تا از دست اين موجودات خطرناک نجات پيدا کرده و ...

دو گرگ جوان که با هم مخالف هستند و به ديگري توجهي ندارند، در سرزميني غريبه گم مي شوند و اکنون به يکديگرنياز دارند تا راه برگشت به خانه را پيدا کنند، اما عشق همه چيزرا پيچيده مي کند ...

زني 40 ساله تصميم به بچه دار شدن مي گيرد و به يک مرکز لقاح مصنوعي ميرود. 7 سال بعد با دوست پسر سابقش روبرو مي شود و دوباره رابطه اي شکل مي گيرد. اما نمي داند که دوست پسريش با يک راز بزرگ زندگي مي کند. او اسپرم خودش را با  اسپرمي که قرار بود زن را باردار کند تعويض کرده ...

يک ناشر پاريسي هر هفته يک مهماني شام ترتيب مي دهد و از دوستانش مي خواهد که احساساتي ترين فردي را که مي شناسند به مهماني ببرند و ...

شرک احساس ميکنه که اهلي شده. صداي غرشش رو از دستداده. غرشي که تا بوجود ميومد همه روستاييان پا به فرار ميگذاشتن. براياينکه قدرت غول بودن و جذبه اش را دوباره بدست بياره به مقابله باRumpelstiltskin ميره اما روش درستي انتخاب نکرده. الاغه صاحب پيدا کرده وگربه چاق و تنبل شده و فيونا…

در مجاورت خانه اي واقع در يک منطقه شاد بيرون شهر که با چوب هاي پرچين سفيد و بوته هاي پر از گل رز احاطه شده خانه اي سياه با حياطي بدون چمن قرار گرفته که هويت آن براي اهالي محل و همسايگان مجهول و نا معلوم است. اين خانه يک پناهگاه بزرگ مخفي در قسمت زير زمين خود دارد. در خلال فيلم  ما متوجه مي شويم که گرو در حال برنامه ريزي براي بزرگ ترين سرقت مسلحانه تاريخ زمين است. او مي خواهد ماه را به سرقت ببرد. بله درست متوجه شديد ماه را !

دو کارگاه پليس که در شهر نيويرک امريکا زندگي مي کنند به دنبال فرصت هاي هستند تا بهترين پليس هاي شهر شناخته شوند اما کارهاي ان ها...

اوليو پندرگاست (Emma Stone) که يک دختر پاستوريزه دبيرستاني است بعد از يک دروغ مصلحتي که به دوستش مي گويد خودش را وسط يک شايعه مي يابد که در تمام مدرسه پيچيده و وجه آنرا تنزل داده و او بايد راهي براي جلوگيري از خراب شدن شخصيت خود پيدا کند و به اين نتيجه مي رسد که به وسيله همين شايعه روابط اجتماعي اش را ارتقا دهد و به استقلال مالي برسد و به نحوي از اين شايعه استفاده کند ولي…

مردي که تازه از همسر خود طلاق گرفته به تازگي با زني اشنا شده و با هم خوش مي گزراند و حالا پسر او برگشته تا ...

رامونا و بيزس نام دو خواهر خانواده “کواِمبي” است. رامونا (جويي کينگ) دختر کوچکتر خانواده است و از اينکه به او کم توجهي مي شود ناراحت است ولي سعي دارد تا خودي نشان دهد ، او که بچه اي باهوش و ماجراجو است تلاش مي کند تا با همکاري خواهرش ، “بيزس” (سلينا گومز) از ازدست دادن خانه اشان جلوگيري کند زيرا پدر خانواده شغل اش را از دست داده و در صورت عدم پرداخت اقساط خانه به بانک خانه اشان به تصرف بانک مي افتد و مادرشان نيز مجبور است با وجود اين شرايط سخت کار کند…

ارين (دريو باريمور) و گارت (جاستين لانگ) دو عاشق و معشوق هستند و اکثر اوقات را با يکديگر سپري مي‏کنند اما اکنون ارين براي انجام يک کار از طرف شرکت بايد به نقطه ي ديگر کشور پرواز کند و اين يعني يک دوري شش هفته اي از يکديگر ، در تمام اين مدت اين دو با يکديگر از طريق وب کم تلفن و هر وسيله ي ديگري در ارتباط هستند. اما کار به جايي مي‏رسد که اين دو عاشق نمي‏توانند دوري يکديگر را تحمل کنند و …

بالتازار بلک (نيوکلاس کيج) رئيس جادوگران در دنياي مدرن هست .وي تلاش ميکند تا محله منهتن را از آسيب هاي ماکسيم هارواث (آلفرد مولينا) دور کند. در اين راه بارتازال به تنهايي قادر به مبارزه با هارواث نيست و شخصي به نام ديو استاتلر (جي بروکل) را براي همکاري با خود استخدام ميکند استاتلر ظاهرا...

اسکات پيلگريم يک خواننده متوسط دبيرستاني است. تا اينکه يک روز به صورت اتفاقي با رامونا آشنا مي شود و ميخواهد که با او باشد. اما رامونا يک مشکل بزرگ دارد. هفت پسري که پيش از او با رامونا دوست بوده اند مانعي بزرگ هستند که نميگذراند او راحت با کسي که دوست شود. اکنون اسکات بايد با هفت مرد عصبان درگير شود تا به رامونا برسد...